- جھولنا
- سنگین کردن، تاب خوردن، تکان دادن، تلو تلو خوردن
معنی جھولنا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

اسب تاختن، تاخت و تاز کردن، کنایه از گردیدن، دور زدن، حرکت کردن، کنایه از قدرت نمایی، کنایه از خودنمایی
تگوری گردیدن ترکتازی تاخت و تاز گشتن گرد بر آمدن گردیدن دور زدن، تاختن تاخت زدن، تاخت و تاز. خاک، سنگریزه ها که باد از جائی بجائی برد
خیره نگاه کردن، خیره شدن، زل زدن
شکوفه دادن، باز کردن
از دست دادن
شستشو دادن، برای شستن، آبکشی کردن، شستن
برشته کردن، کباب کردن
لگام زدن، لمس کردن، سوزاندن
اتّحاد دادن، برای اتّصال، بسته شدن، اتّصال دادن، پیوند دادن، جفت کردن، ربط کردن
خم شدن، تعظیم کردن، تمایل داشتن، تکیه دادن، شیب داشتن
ریاکار، دروغگو، غلط، درست نیست، ساختگی، توهّمی
نفخ کردن، شکوفا شدن، رونق یافتن، گل دادن، تورّم ایجاد کردن
دستکاری کردن، بازی کردن، سرگرم کردن، به بازی کردن، ورزش کردن
جستجو کردن، برای پیدا کردن
تونل زدن، کندن، خراشیدن، حفر کردن، گودال کندن
سرخوردن، لیز خوردن، صاف، لغزنده
جوشیدن، برای شکستن
منتشر شدن، گسترده شدن، کشیده شدن
تحمیل، تحمیل کردن
دست زدن به، تاپ زدن
تحویل دادن، ترک کردن
شیب دادن، کج شدن، کج کردن
باز کردن، برای باز کردن، خشمگین شدن، باز کردن قفل، باز کردن بسته بندی، باز کردن رول ها، باز کردن گره ها
فراموشی، فراموش کردن
چرخش، قدم بزن، پیچیدن، گردش کردن، غلتیدن، چرخیدن، به دور خود چرخیدن