معنی جھکنا جھکنا خم شدن، تعظیم کردن، تمایل داشتن، تکیه دادن، شیب داشتن خَم شُدَن، تَعظیم کَردَن، تَمَایُل داشتَن، تِکیِه دادَن، شیب داشتَن دیکشنری اردو به فارسی