جدول جو
جدول جو

معنی جَمَّلَ - جستجوی لغت در جدول جو

جَمَّلَ
زیبا کردن، شتر
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پانسمان کردن، کلاهبرداری
دیکشنری عربی به فارسی
نوآوری کردن، او تمدید کرد، تایید مجدّد کردن، دوباره بازسازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
طولانی کردن، طول
دیکشنری عربی به فارسی
عمیق تر کردن، عمق
دیکشنری عربی به فارسی
مسیحی کردن، او غسل تعمید داده شد، تعمید دادن
دیکشنری عربی به فارسی
طرّاحی کردن، او مصمّم بود
دیکشنری عربی به فارسی
ضمانت دادن، در داخل
دیکشنری عربی به فارسی
گمراه کردن، او گمراه کرد
دیکشنری عربی به فارسی
شجاع کردن، بدن، شخصیّت دادن، نمادین کردن
دیکشنری عربی به فارسی
منطقی کردن، ذهن
دیکشنری عربی به فارسی
غیرفعّال کردن، او از کار افتاد
دیکشنری عربی به فارسی
ویرایش کردن، عدالت
دیکشنری عربی به فارسی
تشکیل دادن، ظاهر، شکل دادن
دیکشنری عربی به فارسی
راه اندازی کردن، پر کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سرمایه گذاری کردن، مرکز خرید، پول تامین کردن، مالی شدن
دیکشنری عربی به فارسی
زمان بندی کردن، جدول
دیکشنری عربی به فارسی
پل زدن، پل
دیکشنری عربی به فارسی
منجمد کردن، یخ کرد، یخ زدن
دیکشنری عربی به فارسی
رایانه ای کردن، اطراف، حرکت دادن، جا به جا کردن، تبدیل کردن، محلّی سازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
کلّی بودن، او تکمیل کرد
دیکشنری عربی به فارسی
به تعویق انداختن، باشه، تعویق انداختن
دیکشنری عربی به فارسی
حق دادن، او واجد شرایط بود
دیکشنری عربی به فارسی
بیمه کردن، امنیّت
دیکشنری عربی به فارسی
تعویض کردن، در عوض، رکاب زدن، جایگزین کردن
دیکشنری عربی به فارسی
احترام گذاشتن، ارج نهادن
دیکشنری عربی به فارسی
ویران کردن، نابود شد، تعداد زیاد کاهش دادن
دیکشنری عربی به فارسی
آب زدایی کردن، خشک
دیکشنری عربی به فارسی
لوس کردن، متنعّم کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تهویه کردن، کیفیّت
دیکشنری عربی به فارسی
ثبت نام کردن، استخدام کرد
دیکشنری عربی به فارسی
صدای بلند ایجاد کردن، او نشست
دیکشنری عربی به فارسی
حدس زدن، حدس بزن
دیکشنری عربی به فارسی
تخمیر کردن، قدیمی
دیکشنری عربی به فارسی
فهرست کردن، ثبت نام کنید، ریختن، ثبت کردن، ثبت نام کردن
دیکشنری عربی به فارسی