- تَارِيخ
- تاریخ
معنی تَارِيخ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رسمی سازی، قانون گذاری، قانونی سازی، قانونی شدن
از نظر تاریخی
تاریخیّت، تاریخی
خراب، آشکار، فریاد زننده، جیغ کش، فریاد کشیدن، جیغ زدن
دونده، در جریان است، نزدیکی، در حال انجام است، جاری شدن
دنباله دار، بعدی
آتشبازی، آتشین
غارمانند
بی فایده، برهنه
همسایگی، در حال انجام است، کناری
کارآموزی، آموزش
رادیکالیسم، افراط گرایی
تعریف، شناسایی
تعریق، حجاب
شرافت بخشی، یک افتخار
جنایت سازی، جرم انگاری، رد صلاحیّت، غیرقانونی سازی
فریاد، یک مجوّز
نقل قول، صرف
تقریب
ادای احترام، افتخار
غربی سازی، غرب زدگی
دفع، تخلیه
عدم تمرکز، جدایی، مرزبندی
استعمارزدایی، آزاد کردن، راهنمایی، آزادسازی، آزادی
تحریف
پویانمایی، هم زدن
تخریب، خرابکاری، فساد
توجیه
تبریک، تبریک میگم
تاریخی