جدول جو
جدول جو

معنی تروهیده - جستجوی لغت در جدول جو

تروهیده
(تَ / تِ دَ / دِ)
بمعنی اندوخته و آمیخته باشد. (برهان) (ناظم الاطباء). بر وزن ترومیده که سابقاً مرقوم شد و بهمان معنی آمده بدرجاجرمی گفته... (انجمن آرا) (آنندراج). محشی فرهنگ اسدی نخجوانی که تحفه هم از او نقل میکند می نویسد: تروهیده (و) ترومیده آموخته و اندوخته بود. عنصری گوید:
مرگ فرهنگ از تروهیده است.
تیز مغزی از او نکوهیده است.
و شعوری می نویسد: ترومیده، آمیخته و اندوخته وسپس در کلمه تروهیده می گوید این تروهیده مذکور است یعنی آمیخته. بدر جاجرمی گوید... (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به تروهیدن و ترومیده و پژوهیدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فروهنده
تصویر فروهنده
(دخترانه)
نیکوسیرت و خوبروی، نام فرشته ای است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترنجیده
تصویر ترنجیده
درهم کشیده، فشرده، افسرده، برای مثال جان ترنجیده و شکسته دلم / گویی از غم همی فروگسلم (رودکی - ۵۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چروکیده
تصویر چروکیده
چروک خورده، پرچین، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم
پرشکن، پر پیچ و تاب، پرگره، پرآژنگ، پرنورد، پرشکنج، پرکوس، پرماز، انجوخیده، آژنگ ناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراشیده
تصویر تراشیده
چوب یا چیز دیگر که آن را تراش داده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروهیده
تصویر فروهیده
پسندیده، شایسته
عاقل، دانا، خردمند، پیردل، متدبّر، متفکّر، صاحب خرد، خردومند، بخرد، فرزانه، فرزان، حصیف، راد، باخرد، اریب، لبیب، داناسر، خردور، نیکورای، خردپیشهبرای مثال هرکه فرهنگ از او فروهیده ست / تیزمغزی از او نکوهیده ست (عنصری - ۳۶۴)، دارای فر و شکوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکوهیده
تصویر نکوهیده
سرزنش شده، زشت شمرده شده، ناپسندیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروهنده
تصویر فروهنده
خوب رو، نیکو سیرت
با ادب
فرشته، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، امشاسپند، طایر قدس، ملک، فریشته، امهراسپند، طایر فلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستوهیده
تصویر ستوهیده
خسته و درمانده شده، به تنگ آمده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژوهیده
تصویر پژوهیده
جستجوشده، برای مثال سخن شد پژوهیده از هر دری / ز شاهی و از شاه هر کشوری (فردوسی - ۱/۱۱۸)، رسیدگی شده
فرهنگ فارسی عمید
(گُ کَ دَ)
تروهیدن من گمان میکنم تروهیدن و ترومیدن مجعول است. اصل پژوهیدن بوده در هر دو بیت عنصری و بدر جاجرمی... (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
هر که را باز تروهی تو دشمن گیری
که بگیتی همه خائن تن و با نقصان است.
بدر جاجرمی (از شعوری).
رجوع به تروهیده شود
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ دَ / دِ)
تروهیده. (فرهنگ رشیدی). آمیخته، اندوخته. (فرهنگ جهانگیری) (برهان) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ورزیده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ / دِ)
خردمند و عاقل ودانا. (برهان). پسندیده. (فرهنگ اسدی) :
هرکه فرهنگ از او فروهیده ست
تیزمغزی از او نکوهیده ست.
عنصری (از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(فِ دَ / دِ)
ظاهر و آشکار، با شکوه و شأن و شوکت. (برهان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نکوهیده
تصویر نکوهیده
سرزنش شده عیب گفته مقابل ستوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مروسیده
تصویر مروسیده
عادت کرده معتاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرو هیده
تصویر فرو هیده
پسندیده: هر که فرهنگ ازو فرو هیده است تیز معزی ازو نکوهیده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروزیده
تصویر فروزیده
افروخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چروکیده
تصویر چروکیده
چروک یافته پر چین و چروک شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروهیده
تصویر فروهیده
دانا و پسندیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترومیده
تصویر ترومیده
آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژوهیده
تصویر پژوهیده
باز جسته کاویده پژوهش کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروریده
تصویر پروریده
پرورده
فرهنگ لغت هوشیار
سخت درهم کشیده و کوفته، چین بهم رسانیده بر چین و شکن، درشت گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراشیده
تصویر تراشیده
هر چیزی که آنرا تراش داده باشند مانند چوب تخته و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروزیده
تصویر فروزیده
((فُ دِ))
افروخته، روشن شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروهیده
تصویر فروهیده
((فَ رُ دِ))
خردمند، پسندیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروریده
تصویر پروریده
((پَ وَ د ِ))
پرورش یافته، چیزی را در عسل یا شکر یا مانند آن پختن، پرورده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترنجیده
تصویر ترنجیده
((تَ رَ دِ))
سخت درهم کشیده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراشیده
تصویر تراشیده
((تَ دِ))
هرچیزی که آن را تراش داده باشند مانند، چوب، تخته و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکوهیده
تصویر نکوهیده
مذموم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چروکیده
تصویر چروکیده
Rumpled
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چروکیده
تصویر چروکیده
помятый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چروکیده
تصویر چروکیده
zerknittert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چروکیده
تصویر چروکیده
зім'ятий
دیکشنری فارسی به اوکراینی