جدول جو
جدول جو

معنی پژوهیده

پژوهیده
جستجوشده، برای مثال سخن شد پژوهیده از هر دری / ز شاهی و از شاه هر کشوری (فردوسی - ۱/۱۱۸)، رسیدگی شده
تصویری از پژوهیده
تصویر پژوهیده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پژوهیده

پژوهیده

پژوهیده
پژوهش کرده. بازجسته. کاویده:
سخن شد پژوهیده از هر دری
ز شاهی و تاج و ز هر کشوری.
فردوسی.
، خردمند. عاقل. دانا. زیرک:
پژوهیده سودابه را شاه گفت
که این رازت از من نباید نهفت.
فردوسی.
بعض فرهنگها معانی فوق را آورده و بیت مذکور را هم شاهد آن قرار داده اند لیکن هم معنی و هم شعر درست نمی نماید
لغت نامه دهخدا

پژوهنده

پژوهنده
جستجو کننده جوینده پژوهش کننده مستفسر محقق متجسس، کار آگاه خبر چین مفتش جاسوس منهی، خواهان طالب، خردمند دانا زیرک. یا پژوهنده اختر. ستاره شناس منجم
فرهنگ لغت هوشیار

پژولیده

پژولیده
پژمرده، افسرده، ژولیده، درهم شده، پریشان، ژولیده، برای مِثال صبحدمان مست برآمد ز کوی / زلف پژولیده و ناشسته روی (سنائی۲ - ۵۱۴)
پژولیده
فرهنگ فارسی عمید

پژوهنده

پژوهنده
محقق، جستجو کننده، تفحص کننده، جوینده، برای مِثال پژوهنده ای بود حجت نمای / در آن انجمن گشت شاه آزمای (نظامی۵ - ۸۶۹)، مرد خردمند و دانا
پژوهنده
فرهنگ فارسی عمید

پژوهیدن

پژوهیدن
جستجو کردن، تفحص کردن، تحقیق کردن، خواستن، طلب کردن، بازجستن، جویا شدن
پژوهیدن
فرهنگ فارسی عمید