- بَدَّلَ
- تعویض کردن، در عوض، رکاب زدن، جایگزین کردن
معنی بَدَّلَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غیرفعّال کردن، او از کار افتاد
زمان بندی کردن، جدول
نوآوری کردن، او تمدید کرد، تایید مجدّد کردن، دوباره بازسازی کردن
تصویب کردن، صداقت، تأیید کردن
طولانی کردن، طول
گمراه کردن، او گمراه کرد
منطقی کردن، ذهن
تشکیل دادن، ظاهر، شکل دادن
لوس کردن، متنعّم کردن
راه اندازی کردن، پر کردن
سرمایه گذاری کردن، مرکز خرید، پول تامین کردن، مالی شدن
فهرست کردن، ثبت نام کنید، ریختن، ثبت کردن، ثبت نام کردن
پایین زدن، لگد زدن
آسان کردن، آسان
معرّفی کردن، پا، ارائه دادن، فداکاری کردن، تحویل دادن
زیبا کردن، شتر
مدرن کردن، اتّفاق افتاد، به روز رسانی کردن
احترام گذاشتن، ارج نهادن
کند کردن، سرعتش را کم کرد
ویرایش کردن، عدالت
درج کردن، وارد کنید، مجدّد پذیرفتن
به تعویق انداختن، باشه، تعویق انداختن
نشان دادن، بین
سفید کردن، تخم مرغ
لکّه انداختن، پاشیدن
مبادله کردن، او مبادله کرد
تاریخ گذاشتن، وی تصریح کرد، دقیقاً مشخّص کردن، اصطلاح کردن، پیش تعیین کردن، قیمت گذاشتن، مشخّص کردن
حق دادن، او واجد شرایط بود
پودر کردن، موعظه کرد، پیش نشان دادن
سادە کردن، تمدید کنید
وحشی کردن، او توجیه کرد، توجیه کردن
سرد کردن، سرد
رایانه ای کردن، اطراف، حرکت دادن، جا به جا کردن، تبدیل کردن، محلّی سازی کردن
مقدّس کردن، تقدیس کنید