جدول جو
جدول جو

معنی بَدَّلَ - جستجوی لغت در جدول جو

بَدَّلَ
تعویض کردن، در عوض، رکاب زدن، جایگزین کردن
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

غیرفعّال کردن، او از کار افتاد
دیکشنری عربی به فارسی
زمان بندی کردن، جدول
دیکشنری عربی به فارسی
نوآوری کردن، او تمدید کرد، تایید مجدّد کردن، دوباره بازسازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تصویب کردن، صداقت، تأیید کردن
دیکشنری عربی به فارسی
طولانی کردن، طول
دیکشنری عربی به فارسی
گمراه کردن، او گمراه کرد
دیکشنری عربی به فارسی
منطقی کردن، ذهن
دیکشنری عربی به فارسی
تشکیل دادن، ظاهر، شکل دادن
دیکشنری عربی به فارسی
لوس کردن، متنعّم کردن
دیکشنری عربی به فارسی
راه اندازی کردن، پر کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سرمایه گذاری کردن، مرکز خرید، پول تامین کردن، مالی شدن
دیکشنری عربی به فارسی
فهرست کردن، ثبت نام کنید، ریختن، ثبت کردن، ثبت نام کردن
دیکشنری عربی به فارسی
پایین زدن، لگد زدن
دیکشنری عربی به فارسی
آسان کردن، آسان
دیکشنری عربی به فارسی
معرّفی کردن، پا، ارائه دادن، فداکاری کردن، تحویل دادن
دیکشنری عربی به فارسی
زیبا کردن، شتر
دیکشنری عربی به فارسی
مدرن کردن، اتّفاق افتاد، به روز رسانی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
احترام گذاشتن، ارج نهادن
دیکشنری عربی به فارسی
کند کردن، سرعتش را کم کرد
دیکشنری عربی به فارسی
ویرایش کردن، عدالت
دیکشنری عربی به فارسی
درج کردن، وارد کنید، مجدّد پذیرفتن
دیکشنری عربی به فارسی
به تعویق انداختن، باشه، تعویق انداختن
دیکشنری عربی به فارسی
نشان دادن، بین
دیکشنری عربی به فارسی
سفید کردن، تخم مرغ
دیکشنری عربی به فارسی
لکّه انداختن، پاشیدن
دیکشنری عربی به فارسی
مبادله کردن، او مبادله کرد
دیکشنری عربی به فارسی
تاریخ گذاشتن، وی تصریح کرد، دقیقاً مشخّص کردن، اصطلاح کردن، پیش تعیین کردن، قیمت گذاشتن، مشخّص کردن
دیکشنری عربی به فارسی
حق دادن، او واجد شرایط بود
دیکشنری عربی به فارسی
پودر کردن، موعظه کرد، پیش نشان دادن
دیکشنری عربی به فارسی
سادە کردن، تمدید کنید
دیکشنری عربی به فارسی
وحشی کردن، او توجیه کرد، توجیه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سرد کردن، سرد
دیکشنری عربی به فارسی
رایانه ای کردن، اطراف، حرکت دادن، جا به جا کردن، تبدیل کردن، محلّی سازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
مقدّس کردن، تقدیس کنید
دیکشنری عربی به فارسی