- بَحرِيّ
- اقیانوسی، دریایی، مربوط به دریا
معنی بَحرِيّ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همسایگی، در حال انجام است، کناری
انقلابی
سنگلاخی، سنگی
بی فایده، برهنه
مد روز، مدرن
ناخودآگاه، راهزنی، زیرزمینی، راهنماها
پشمالو، مادرزادی
جادویی، سحر و جادو
جادوئی وار، سحر و جادو، جادویی
گلی، صورتی، گلابی
خزنده
آوایی، ملودیک، آهنگین
اساسی، رادیکال
استعمارزدایی، آزاد کردن، راهنمایی، آزادسازی، آزادی
دریانوردی وار، از طریق دریا
سرد، پاپیروس
بومی، صرفاً
ماورایی، سحر و جادو
میانه، بشین
شکمی، نشسته
بصری، نوری
انسانی، انسان
تحریف
گریه کنان، گریه کردن
باغبان، ناسپاس
ممنوع، مسدود کردن
منحصر به فرد، انحصاری
خیریّه
پویانمایی، هم زدن
گوشتخوار، گوشتی