- بشنگ (بِ شِ)
پشنگ. آلتی باشد سرش مانند کلنگ دراز که بنایان بدان دیوار را سوراخ کنند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام) (انجمن آرا) (آنندراج). آلتی که بنایان دیوار بدان سوراخ کنند. (شرفنامۀ منیری). دست افزاری باشد که از آهن کرده باشند دراز و سرتیز، بنایان بدان سوراخ در دیوارها کنند. (معیار جمالی) :
درآورد سخطش بارۀ سپهر از پای
به یک اشارت بی دستبرد بیل و بشنگ.
شمس فخری.
، حرکت دادن و متحرک ساختن و جنبانیدن. (ناظم الاطباء)
درآورد سخطش بارۀ سپهر از پای
به یک اشارت بی دستبرد بیل و بشنگ.
شمس فخری.
، حرکت دادن و متحرک ساختن و جنبانیدن. (ناظم الاطباء)
