هم ریشه تبسیدن، تفسیدن و تابیدن. (حاشیۀ برهان چ معین). از حرارت گرمابیخود شدن و بیشعور گردیدن. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). از گرما بیخود شدن و بی هوش گردیدن. (ناظم الاطباء). تفسیدن نیز تبدیل این لغت است. (انجمن آرا)
هم ریشه تبسیدن، تفسیدن و تابیدن. (حاشیۀ برهان چ معین). از حرارت گرمابیخود شدن و بیشعور گردیدن. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). از گرما بیخود شدن و بی هوش گردیدن. (ناظم الاطباء). تفسیدن نیز تبدیل این لغت است. (انجمن آرا)
بستن منعقد شدن سفت شدن (روغن چربی) : روغن ماشین براثر هوای سرد ماسیده، ماست شدن شیر، صورت گرفتن تحقق یافتن: میان آنها آشتی نمی ماسد، یا ماسیدن چیزی برای کسی. فایده ای برای اوداشتن: بعد از این همه زحمت چیزی برای ما نمی ماسد (ماسه)
بستن منعقد شدن سفت شدن (روغن چربی) : روغن ماشین براثر هوای سرد ماسیده، ماست شدن شیر، صورت گرفتن تحقق یافتن: میان آنها آشتی نمی ماسد، یا ماسیدن چیزی برای کسی. فایده ای برای اوداشتن: بعد از این همه زحمت چیزی برای ما نمی ماسد (ماسه)