- اشکنه
- چین شکن، نوایی است از موسیقی قدیم، خورشی است که از روغن و آب و سبزی خشک و پیاز و تخم مرغ و آرد تهیه کنند و گاه در آن اسفناج ریزند
معنی اشکنه - جستجوی لغت در جدول جو
- اشکنه
- خوراکی آبدار که با آب، پیاز، آرد، تخم مرغ، کشک، شیرۀ انگور و مانند آن تهیه می شود، در موسیقی از الحان قدیم ایرانی،
برای مثال مطربان ساعت به ساعت بر بنای زیر و بم / گاه سروستان زنند امروز و گاهی اشکنه (منوچهری - ۹۷)
![تصویری از اشکنه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/6/7/amd-0026789.jpg)
- اشکنه
- چین، شکن، نوایی است از موسیقی قدیم، خورشی است از روغن و سبزی و پیاز و تخم مرغ و آرد
![تصویری از اشکنه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/0/1/6/mon-0001674.jpg)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کنار کوهی از گیاهان درخت سدر چوبی است بمقدار چهار انگشت که وسط آن باریکتر از دو سر وی است و وسط آن طناب بندند و آن برای اتصال دو قطعه خیمه بکار رود، چوبی که لای انگشتان متهمان میگذاشتند و فشار میدادند تا بجرم خود اقرار کنند
![تصویری از اشکنج](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/1/4/amd-0021428.jpg)
وشگون، عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشت
نشگون، نشگنج، نخجل، نخچل، نخجیل، نیلک
شکنج
نشگون، نشگنج، نخجل، نخچل، نخجیل، نیلک
شکنج
![تصویری از اشکوه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/2/9/amd-0022908.jpg)
شکوه، جاه و جلال، شان و شوکت، مهابت، هیبت، برای مثال صدق موسی بر عصا و کوه زد / بلکه بر دریای پراشکوه زد (مولوی - ۷۸۶)
![تصویری از اسکنه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/9/0/amd-0029062.jpg)
وسیلۀ فلزی دسته داری که نجاران برای سوراخ کردن چوب و یا ایجاد شیار به کار می برند، بهرمه، پرماه، برماه، پرما، پرمه، برمه، ماهه
در کشاورزی یکی از انواع پیوند که از طریق شکاف دادن تنۀ درخت انجام می شود و زمان آن از پانزدهم اسفند تا پانزدهم فروردین است
در کشاورزی یکی از انواع پیوند که از طریق شکاف دادن تنۀ درخت انجام می شود و زمان آن از پانزدهم اسفند تا پانزدهم فروردین است
![تصویری از کشکنه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/hsh/0/0/7/4/5/hsh-0074538.jpg)
نان جو، کشکین: (و از تکلفات خورش و پوشش به کشکینه و پشمینه قناعت نموده)، (انوار سهیلی)
![تصویری از اسکنه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/0/1/5/mon-0001511.jpg)
![تصویری از اشکله](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/0/1/6/mon-0001670.jpg)
((اِ کِ لِ))
فرهنگ فارسی معین
شکنجه، نوعی شکنجه و آن چوبی بوده که لای انگشتان متهمان می گذاشتند و فشار می دادند تا به جرم خود اقرار کنند، اشکلک
![تصویری از اشکفه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/0/3/2/amd-0003280.jpg)
اشکوفه، شکوفه، قی، استفراغ، برای مثال بنگر به درخت ای جان در رقص و سراندازی / اشکوفه چرا کردی گر باده نخوردستی (مولوی۲ - ۹۰۰)
![تصویری از اشنه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/3/8/2/amd-0038271.jpg)
شناوری، شنا، رفتن مسافتی در آب با حرکت دادن دست ها و پاها، اشناب، اشناه، شناو، شناه، آشناب، آشناه، سباحت، آشنا، شنار