جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اشکنج

اشکنج

اشکنج
گرفتن عضوی بسر دو ناخن چنانکه آن عضو بدرد آید نشگون وشگون
اشکنج
فرهنگ لغت هوشیار

اشکنج

اشکنج
وِشگون، عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشت
نِشگون، نِشگُنج، نَخجَل، نَخچَل، نَخجیل، نیلَک
شکنج
اشکنج
فرهنگ فارسی عمید

اشکنج

اشکنج
گرفتن عضوی باشد به سر دو ناخن چنانکه آن عضو بدرد آید. (برهان) (انجمن آرای ناصری). همان شکنج است و آن گرفتن عضوی باشد به سر دو ناخن چنانکه آن عضو بدرد آید. (آنندراج). نِشْکُنْج. نِشگون. نیشگون. وِشْگون. در تداول محلی گناباد: نَخْچُلُک. خَنْجُلُک. و رجوع به شعوری ج 1 ص 135 و شکنج شود
لغت نامه دهخدا

اشکنه

اشکنه
چین شکن، نوایی است از موسیقی قدیم، خورشی است که از روغن و آب و سبزی خشک و پیاز و تخم مرغ و آرد تهیه کنند و گاه در آن اسفناج ریزند
فرهنگ لغت هوشیار

اشکنجه

اشکنجه
شکنجه، آزار دادن کسی برای تنبیه، گرفتن اقرار یا واداشتن به انجام کاری
اشکنجه
فرهنگ فارسی عمید