معنی اشکفه اشکفه اشکوفه، شکوفه، قی، استفراغ، برای مثال بنگر به درخت ای جان در رقص و سراندازی / اشکوفه چرا کردی گر باده نخوردستی (مولوی۲ - ۹۰۰) تصویر اشکفه فرهنگ فارسی عمید
اشکفه اشکفه بهار وشکوفۀ درخت. (برهان) (آنندراج). اشکوفه. (فرهنگ ضیاء). رجوع به شعوری ج 1 ص 149 شود. زهر. شکوفۀ درخت. (ناظم الاطباء). لغت نامه دهخدا
اشکنه اشکنه چین شکن، نوایی است از موسیقی قدیم، خورشی است که از روغن و آب و سبزی خشک و پیاز و تخم مرغ و آرد تهیه کنند و گاه در آن اسفناج ریزند فرهنگ لغت هوشیار
اشکله اشکله کنار کوهی از گیاهان درخت سدر چوبی است بمقدار چهار انگشت که وسط آن باریکتر از دو سر وی است و وسط آن طناب بندند و آن برای اتصال دو قطعه خیمه بکار رود، چوبی که لای انگشتان متهمان میگذاشتند و فشار میدادند تا بجرم خود اقرار کنند فرهنگ لغت هوشیار