جدول جو
جدول جو

معنی اسکنه

اسکنه
از اقسام پیوند برای اصلاح درخت و مرغوب ساختن میوه آن
تصویری از اسکنه
تصویر اسکنه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اسکنه

اسکنه

اسکنه
وسیلۀ فلزی دسته داری که نجاران برای سوراخ کردن چوب و یا ایجاد شیار به کار می برند، بَهرَمَه، پَرماه، بَرماه، پَرما، پَرمه، بَرمه، ماهِه
در کشاورزی یکی از انواع پیوند که از طریق شکاف دادن تنۀ درخت انجام می شود و زمان آن از پانزدهم اسفند تا پانزدهم فروردین است
اسکنه
فرهنگ فارسی عمید

اسکنه

اسکنه
ابزاری فلزی که نجّاران چوب را به وسیله آن سوراخ می کنند، بیرم
اسکنه
فرهنگ فارسی معین

اسکفه

اسکفه
یونانی تازی شده آستانه، رویشگاه مژگان لبه پلک آستانه آستان در
اسکفه
فرهنگ لغت هوشیار

اسکره

اسکره
کاسه سفالین کاسه گلین، جام آب خوری، پیمانه ای بوده است برای اندازه گیری دارو
فرهنگ لغت هوشیار

اشکنه

اشکنه
چین شکن، نوایی است از موسیقی قدیم، خورشی است که از روغن و آب و سبزی خشک و پیاز و تخم مرغ و آرد تهیه کنند و گاه در آن اسفناج ریزند
فرهنگ لغت هوشیار