- استون
- ستون، پایۀ سنگی یا آجری یا سیمانی که در زیر بنا ساخته شود، پایه ای که از آهن و سیمان در زیر ساختمان برپا کنند، پشتیبان، تکیه گاه
معنی استون - جستجوی لغت در جدول جو
- استون ((اُ))
- ستون، پایه
- استون
- مایعی بی رنگ، فرّار و قابل اشتعال که از تقطیر املاح اسیداستیک به دست می آید و در تهیۀ رنگ و لاک به کار می رود. بسیاری از مواد را در خود حل می کند و به همین دلیل در پاک کردن لاک ناخن از آن استفاده می شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ایالت
نازا، زنی را گویند که هرگز نزاید و او را به عربی عقیمه گویند
درمانده وخسته
چارپا، چهار پا، عموماً اسب واستر را خصوصاً
استوار محکم متین، معتمد امین، مضبوط
برابری یکسانی، راست و یکسان شدن برابر شدن راست شدن، برابری یکسانی، معتدل گردیدن، اعتدال: استواء قامت، قرار گرفتن استقرار. یا خط استواء. دایره ای شرقی غربی که کره زمین را بدو قسمت متساوی (شمالی جنوبی) تقسیم کند
گرفتن چیزی ستدن ستادن اخذ کردن، تسخیر کردن تصرف کردن
لاکبر
فرانسوی لاک بر
خستو مقابل ناخستون
آلتون، زر، طلا، زر سرخ، از نام های زنان و کنیزکان ترک
آستین، قسمتی از جامه که از شانه تا مچ دست را می پوشاند، دهانۀ خیک و مشک، طریقه و راه
ویژگی کالایی که معیوب شده و از قیمتش کاسته شده است، انبار، در ورزش قسمت برجسته ای که زیر کفش فوتبال قرار دارد
دایرۀ فرضی که مانند کمربند کرۀ زمین را احاطه کرده و زمین را به دو نیمکرۀ شمالی و جنوبی تقسیم می کند، راست بودن، بدون خمیدگی بودن، مستقر شدن، قرار گرفتن، استقرار
بزرگ ترین واحد تقسیمات کشور ایران که شامل چند شهرستان است و به وسیلۀ یک استاندار اداره می شود
استوار، برای مثال پذیرفتیم و در دین استوانیم / به جز پیغمبر پا کش ندانیم (زراتشت بهرام - مجمع الفرس - استوان)
سترون، برای مثال سهل نماید بر استرونان / محنت زاییدن آبستنان (امیرخسرو۱ - ۸۸)
خسته، درمانده، ستوه، استه، بستوه
استوه شدن (گشتن): درمانده شدن،برای مثال ز بس کآن سپه کوه تا کوه شد / ز انبوه او کوه استوه شد (فردوسی - لغت نامه - استوه)
استوه شدن (گشتن): درمانده شدن،
دریافت کردن، گرفتن
ستور، حیوان چهار پا که سواری بدهد یا بار ببرد مانند اسب و استر، چهارپا، چارپا، چارو
Equator
экватор
Äquator
екватор