جدول جو
جدول جو

معنی استوان

استوان((اُ تُ))
استوار، پایدار، قابل اعتماد، امین، مضبوط
تصویری از استوان
تصویر استوان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استوان

استوان

استوان
استوار، برای مِثال پذیرفتیم و در دین استوانیم / به جز پیغمبر پا کش ندانیم (زراتشت بهرام - مجمع الفرس - استوان)
استوان
فرهنگ فارسی عمید

استوان

استوان
استوار. (جهانگیری). محکم. (برهان) (مؤید الفضلاء). متین:
پذیرفتیم و بر دین استوانیم
بجزپیغامبر با کس نخوانیم.
زراتشت بهرام.
لغت نامه دهخدا

استوانه

استوانه
جسمی است گرد، بن او وسر اودو دایره میباشد وبه یکدیگر موازی
استوانه
فرهنگ لغت هوشیار

استوار

استوار
پایدار، ثابت، متقن، پا برجا، راسخ، متین، محکم، امین
استوار
فرهنگ لغت هوشیار