معنی trener - جستجوی لغت در جدول جو
trener
مربّی، قطار
ادامه...
مُرَبّی، قَطار
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
drenar
آب کشیدن، تخلیه
ادامه...
آب کِشیدَن، تَخلِیَه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Prefer
ترجیح دادن
ادامه...
تَرجِیح دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
crecer
رشد کردن، رشد کنند
ادامه...
رُشد کَردَن، رُشد کُنَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
prever
پیش بینی کردن، پیش بینی کنید
ادامه...
پیش بینی کَردَن، پیش بینی کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
prender
بازداشت کردن، ایمن کردن، حبس کردن، سنبه کردن
ادامه...
بازداشت کَردَن، ایمِن کَردَن، حَبس کَردَن، سُنبِه کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tenero
لطیف بودن، مناقصه، نرم
ادامه...
لَطیف بودَن، مُناقِصِه، نَرم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tenere
نگه داشتن، نگه دارید
ادامه...
نِگَه داشتَن، نِگَه دارید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tremor
اضطراب، لرزش
ادامه...
اِضطِراب، لَرزِش
دیکشنری پرتغالی به فارسی
trepar
بالا رفتن، صعود
ادامه...
بالا رَفتَن، صُعود
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
treinar
مربّی کردن، برای آموزش، آموزش دادن
ادامه...
مُرَبّی کَردَن، بَرایِ آموزِش، آموزِش دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
trazer
آوردن
ادامه...
آوَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
trendi
مد روز، روند
ادامه...
مُدِ روز، رَوَند
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Streuner
پرسه زن، ولگردها
ادامه...
پَرسَه زَن، وِلگَردها
دیکشنری آلمانی به فارسی
treten
پا گذاشتن، گام، پایین زدن
ادامه...
پا گُذاشتَن، گام، پایین زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
trennen
قطع کردن، جدا کردن
ادامه...
قَطع کَردَن، جُدا کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
trenzar
پریس کردن، قیطان
ادامه...
پَریس کَردَن، قِیطَان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
tronar
رعد و برق زدن، رعد و برق
ادامه...
رَعد و بَرق زَدَن، رَعد و بَرق
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
tremer
لرزیدن
ادامه...
لَرزیدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ternir
لکّه دار کردن
ادامه...
لَکِّه دار کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tiener
نوجوانانه، نوجوان
ادامه...
نَوجَوَانانِه، نَوجَوَان
دیکشنری هلندی به فارسی
freiner
ترمز کردن، ترمز، محدود کردن
ادامه...
تُرمُز کَردَن، تُرمُز، مَحدود کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
renier
انکار کردن، انکار کند، پشیمان شدن
ادامه...
اِنکار کَردَن، اِنکار کُنَد، پَشیمان شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Freier
خواستگار
ادامه...
خواستِگار
دیکشنری آلمانی به فارسی
frenar
ترمز کردن، محدود کردن
ادامه...
تُرمُز کَردَن، مَحدود کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
prever
پیش بینی کردن، پیش بینی کند
ادامه...
پیش بینی کَردَن، پیش بینی کُند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
tenter
فریب دادن، تلاش کردن، وسوسه کردن
ادامه...
فَریب دادَن، تَلاش کَردَن، وَسوَسِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
drenar
آب کشیدن، تخلیه
ادامه...
آب کِشیدَن، تَخلِیَه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
tresser
پریس کردن، قیطان
ادامه...
پَریس کَردَن، قِیطَان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tremper
خیساندن، خیس کردن، غوطه ور شدن
ادامه...
خیساندَن، خیس کَردَن، غوطه وَر شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
traîner
درنگ کردن، پاتوق کردن، کشیدن
ادامه...
دِرَنگ کَردَن، پاتُوق کَردَن، کِشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tracer
پایه زدن، ردیابی، خط کشیدن، نقشه کشیدن
ادامه...
پایِه زَدَن، رَدیابی، خَط کِشیدَن، نَقشِه کِشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tonner
رعد و برق زدن، رعد و برق
ادامه...
رَعد و بَرق زَدَن، رَعد و بَرق
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Diener
خدمتکار
ادامه...
خِدمَتکار
دیکشنری آلمانی به فارسی
trendy
به طور مد روز، مد روز
ادامه...
بِه طُورِ مُدِ روز، مُدِ روز
دیکشنری هلندی به فارسی