معنی Diener
Diener
خدمتکار
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با Diener
tiener
tiener
نَوجَوَانانِه، نَوجَوَان
دیکشنری هلندی به فارسی
Fieber
Fieber
تَب و تاب، تَب
دیکشنری آلمانی به فارسی
signer
signer
اِمضا کَردَن، عَلامَت بِزَنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
keiner
keiner
هیچ یِک، هیچ کُدام
دیکشنری آلمانی به فارسی
Dienst
Dienst
خِدمَت، خِدمات
دیکشنری آلمانی به فارسی
dienen
dienen
خِدمَت کَردَن، خِدمَت کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
peiner
peiner
زَحمَت کِشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
trener
trener
مُرَبّی، قَطار
دیکشنری لهستانی به فارسی
Mieter
Mieter
اِجارِه دَهَندِه، اِجارِه کُنَندِه، مُستَأجِر
دیکشنری آلمانی به فارسی