معنی Freier
Freier
خواستگار
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با Freier
Feier
Feier
جَشن
دیکشنری آلمانی به فارسی
freiner
freiner
تُرمُز کَردَن، تُرمُز، مَحدود کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
renier
renier
اِنکار کَردَن، اِنکار کُنَد، پَشیمان شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
relier
relier
رَبط کَردَن، مَربوط می شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Fieber
Fieber
تَب و تاب، تَب
دیکشنری آلمانی به فارسی
prever
prever
پیش بینی کَردَن، پیش بینی کُند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
premier
premier
اَوَّل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Prefer
Prefer
تَرجِیح دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
crecer
crecer
رُشد کَردَن، رُشد کُنَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی