معنی renier
renier
انکار کردن، انکار کند، پشیمان شدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با renier
relier
relier
رَبط کَردَن، مَربوط می شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
freiner
freiner
تُرمُز کَردَن، تُرمُز، مَحدود کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
renifler
renifler
بوییدَن، بو کِشیدَن، فیلتِر کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rendre
rendre
اِرائِه دادَن، پَس دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
remuer
remuer
هَم زَدَن، هَم بِزَنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
remanier
remanier
دُوبارِه تَرتِیب دادَن، تَنظِیم مُجَدَّد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
relire
relire
تَصحِیح کَردَن، بازخوٰانی، دُوبارِه خوٰاندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
retirer
retirer
بازپَس کِشیدَن، بَرداشتَن، پَس گِرفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rester
rester
ماندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی