معنی ternir
ternir
لکّه دار کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با ternir
vernir
vernir
لاک زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
terni
terni
زَنگ زَدِه، لَکِّه دار شُدِه اَست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tenir
tenir
نِگَه داشتَن، نِگَه دارید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
garnir
garnir
تَزئِین کَردَن، تَزئِین
دیکشنری فرانسوی به فارسی
jernih
jernih
آرام و مَنطِقی، رُوشَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
servir
servir
خِدمَت کَردَن، خِدمَت کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dernier
dernier
جَدید تَرین، آخَرین، دُوُّم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
hervir
hervir
جوش آوَردَن، جوشیدَن، خَشمگین شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
reunir
reunir
جَمع آوَری کَردَن، مُلاقات کُنید، جَمع کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی