جدول جو
جدول جو

معنی termen - جستجوی لغت در جدول جو

termen
اصطلاحات، شرایط
دیکشنری هلندی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

انتخاب کننده، رأی دهنده
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
زمینی، زمین
دیکشنری پرتغالی به فارسی
اصطلاحات، شرایط
دیکشنری پرتغالی به فارسی
گرمایی، حرارتی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
سقوط کردن، غوطه ور شدن، غرق کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
رنگ کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
کشیدن، کشش
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
گرمایی، حرارتی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
دوره، مدّت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
تخمیر، تخمیر کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یاد گرفتن، یاد بگیرند
دیکشنری آلمانی به فارسی
هجوم آوردن، طوفان
دیکشنری آلمانی به فارسی
آزمایش کردن، تست کنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
قرار ملاقات
دیکشنری آلمانی به فارسی
لرزیدن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
اصطلاحات، شرایط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
اصطلاحات، شرایط
دیکشنری فرانسوی به فارسی
شکل دادن، اشکال، قالب دادن
دیکشنری آلمانی به فارسی
مهله، علّی
دیکشنری لهستانی به فارسی
فرمانده کمکی، ستوان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
خانگی کردن، رام کردن، تاه شدن
دیکشنری هلندی به فارسی
دوره، مدّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
محدود کردن، مهار کند، ممانعت کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
روییدن، جوانه زدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
نجات دادن، بهبود می یابند
دیکشنری آلمانی به فارسی
کار کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
بستن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
اصطلاحات، تعمیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
هجوم آوردن، ازدحام می کند
دیکشنری هلندی به فارسی
تشکیل دادن، فرم ها، شکل دادن، قالب دادن
دیکشنری هلندی به فارسی
پرتاب کردن، پرتاب، نیزه انداختن
دیکشنری هلندی به فارسی
تقسیم کردن، تقسیم
دیکشنری آلمانی به فارسی