معنی terme
terme
دوره، مدّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با terme
termes
termes
اِصطِلاحات، شَرایِط
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ferme
ferme
مُحکَم، مَزرَعِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
termo
termo
دَورِه، مُدَّت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
verme
verme
اِعطایِ مَقام، نَدِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
termen
termen
اِصطِلاحات، شَرایِط
دیکشنری هلندی به فارسی