معنی Termin
Termin
قرار ملاقات
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با Termin
termin
termin
مُهلِه، عِلّی
دیکشنری لهستانی به فارسی
bersin
bersin
عَطسِه زدَن، عَطسِه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
serein
serein
آرام
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bermain
bermain
سَرگَرم کَردَن، بازی کَردَن، بِه بازی کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Permit
Permit
اِجازِه دادَن، مُجَوِّز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Terminal
Terminal
نَهایی، تِرمینال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
terminy
terminy
اِصطِلاحات، تَعمیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
termini
termini
اِصطِلاحات، شَرایِط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
termine
termine
دَورِه، مُدَّت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی