معنی Ferment
Ferment
تخمیر، تخمیر کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Ferment
Fervent
Fervent
مُشتاق، پُرشور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
serpent
serpent
مار زَدَن، مار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sergent
sergent
گُروهبان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
segment
segment
بَخش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Segment
Segment
تَقسیم کَردَن، بَخش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fervent
fervent
مُشتاق، پُرشور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fermenté
fermenté
فَرمودِه، تَخمیر شُدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Torment
Torment
عَذاب دادَن، عَذاب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
segment
segment
بَخش، بَخشَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی