جدول جو
جدول جو

معنی parować - جستجوی لغت در جدول جو

parować
بخار کردن، بخار پز کردن، جفت کردن، دروغگویی ها، تبخیر شدن
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ژست گرفتن، اشاره کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
با صدا نفس کشیدن، با تقوا
دیکشنری لهستانی به فارسی
استاد شدن، استاد
دیکشنری لهستانی به فارسی
زمان بندی کردن، اندازه گیری زمان، برنامه ریزی کردن، برنامه، نقشه کشیدن، رقم زده است، تدوین استراتژی کردن، کامپایل کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
شکار کردن، درّنده، شکار
دیکشنری لهستانی به فارسی
اتو کردن، برادری
دیکشنری لهستانی به فارسی
زحمت دادن، اذیّت کردن، عمل کردن، عملگرا، کار کردن، کار محور
دیکشنری لهستانی به فارسی
چرب کردن، چرب بودن، روغن زدن، شکوفه دادن، لکّه انداختن، لکّه دار کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
ارّه کردن، گرانبها
دیکشنری لهستانی به فارسی
جا به جا کردن، پیچ و تاب، صفحه بازی کردن، صفحات را شماره گذاری کنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
پشیمان بودن، اندوه دائمی
دیکشنری لهستانی به فارسی
شوخی کردن، دلقک، شوخی
دیکشنری لهستانی به فارسی
بوسیدن، جیر جیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
سحر کردن، خلق و خوی، جادو کردن، شعبده باز
دیکشنری لهستانی به فارسی
ممانعت کردن، برجسته، محدود کردن، تنگ نظر، ترمز کردن، ترومبونیست
دیکشنری لهستانی به فارسی
غش کردن، غصب کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
توده کردن، تورفتگی، ماساژ دادن، راننده
دیکشنری لهستانی به فارسی
اهدا کردن، دادن
دیکشنری لهستانی به فارسی
نجات دادن، ذخیره شده است، ذخیره کنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
مناسب بودن، درست است، متناسب بودن، متناقض، مساوی بودن، همکار
دیکشنری لهستانی به فارسی
ایستگاه کردن، امن، پارک کردن، متصدّی پارکینگ
دیکشنری لهستانی به فارسی
حکومت کردن، طمع
دیکشنری لهستانی به فارسی
بسته بندی کردن، بسته، ترکیب کردن، جعبه کردن، تقلّب
دیکشنری لهستانی به فارسی
زحمت کشیدن، سخت کوش
دیکشنری لهستانی به فارسی
غارت کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
چرخیدن، چرخاندن، چرم
دیکشنری لهستانی به فارسی
رنگ کردن، رنگ، روشنایی
دیکشنری لهستانی به فارسی
مرحله بندی کردن، روی صحنه بگذارد
دیکشنری لهستانی به فارسی
رنگ دادن، رنگ، رنگ کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
موج دار کردن، موجود است
دیکشنری لهستانی به فارسی
بار دادن، اضافه بار، بارگذاری کردن، تخلیه
دیکشنری لهستانی به فارسی
افراط کردن، افراطی، ضایع کردن، زباله، هدر دادن، هدر رفت
دیکشنری لهستانی به فارسی
نقشه کشیدن، برنامه ریزی کنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
کلمه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی