جدول جو
جدول جو

معنی kuvutia - جستجوی لغت در جدول جو

kuvutia
جذب کننده، جالب، فریفتن، جذب کردن، جذّاب، جذّابیت، فریبندگی، مجار کردن، قانع کننده، دلربا، وسوسه انگیز، دلنشین
دیکشنری سواحیلی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

رنجیدن، جراحت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تأثیرگذاری، زیبایی جذّاب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
به طور زیبا و چشم نواز، برای زیبایی جذّاب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
جذّابانه، به روشی جالب، به طور جذب کننده، به طور تأثیرگذار، به طور جالب، دلبری کنان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
مطلوبانه، به گونه ای که برای ذائقه ها جذّاب باشد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
به طرز ناخوشایند، به روشی غیرجذّاب، غیرجذّاب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ستایش برانگیز، جذّاب، به طور جذّاب، افسونگرانه، با دلربایی، به طور مبهوت کننده، به طور فریبنده، به طور جالب، به طور جلب توجّه کننده، با شدّت، فریبنده، به طور برجسته، دلربایانه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
جذّاب، جالب، فریب دادن، وسوسه انگیز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
گرفتار کردن، ماهیگیری کردن، ماهی گرفتن، تور انداختن، کندن، گرفتن، لباس درآوردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
لغو کردن، حذف کنید، باطل کردن، حذف کردن، پاک کردن، لغو
دیکشنری سواحیلی به فارسی
افسونگر، جذّاب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
نشت کردن، نشتی، چکّه کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
عبوری شده، عبور کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
محصول برداشت کردن، برداشت، برداشت کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ممنوع کردن، جلوگیری کند، ممانعت کردن، مسدود کردن، بافر شدن، بازداشت کردن، محرّک، بازدارندگی، بازدارنده، مخالفت کردن، پیشگیری، مانع شدن، عایق بندی کردن، جلوگیری کردن، محدود کردن، تحریم کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
وسوسه انگیز، جذّاب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
عطر زدن، بوییدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
نتیجه دادن، دنبال کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
لغو، حذف شده است، محروم، ابطال
دیکشنری سواحیلی به فارسی
بازبینی کردن، از طریق، بازنگری کردن، تحت عمل قرار گرفتن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تکرار، تکرار کنید، حلقه زدن، تکرار کردن، تکرارپذیری، تکرارگرایی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تجاوز کردن، حمله کند، حمله کردن، هجوم آوردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
شکستن، برای شکستن، منحل کردن، نقض کردن، قطع کردن، پاره کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
عدم جذّابیت، غیر جذّاب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
مفید بودن، برای استفاده، اعمال کردن، مصرف کردن، استثمار کردن، مهار کردن، صرف کردن، استفاده کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
قصد داشتن، قصد دارند
دیکشنری سواحیلی به فارسی
محدود کردن، جلوگیری کند
دیکشنری سواحیلی به فارسی
فراخوانی، جاذبه، مغناطیسی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
جذبه کردن، کشیدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تحسین، جذب کرد، علاقه داشتن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
جذّاب، جالب، تحسین برانگیز، هیجان انگیز، خوش منظر، فریبنده، شگفت انگیز، مجذوب
دیکشنری سواحیلی به فارسی