- kutupa
ریختن، پرتاب کردن، دور انداختن، دفع کردن، رها کردن، کنار گذاشتن، نیزه انداختن
معنی kutupa - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بارور، باروری
زنگ زدن، راکد شدن
مالیات گرفتن، شارژ
جذبه کردن، کشیدن
محصول برداشت کردن، برداشت، برداشت کردن
عبوری شده، عبور کردن
نشت کردن، نشتی، چکّه کردن
لگام زدن، لمس کردن، دست زدن به، هل دادن، زدن، تحریک کردن
مفید بودن، برای استفاده، اعمال کردن، مصرف کردن، استثمار کردن، مهار کردن، صرف کردن، استفاده کردن
خراشیدن، غرغر کردن
لغو کردن، حذف کنید، باطل کردن، حذف کردن، پاک کردن، لغو
متورّم، لاف زدن
بو کردن، بوییدن
خانگی کردن، پرورش دادن
چهره در هم کشیدن، بداخلاق، عبوس کردن
جبران کردن، برای توبه کردن
خلاصه کردن، سرودن، تصوّر کردن، تصویب کردن، راندن
دور انداخته شده، دور انداخته شد، دور ریخته شده
تف انداختن، تف کردن
ارسال کردن، برای ارسال، پخش کردن، فرستادن
پیاده شدن، فرود آمدن
استشهاد، نقل قول
فرهنگ، جذب فرهنگ
ممنوع کردن، جلوگیری کند، ممانعت کردن، مسدود کردن، بافر شدن، بازداشت کردن، محرّک، بازدارندگی، بازدارنده، مخالفت کردن، پیشگیری، مانع شدن، عایق بندی کردن، جلوگیری کردن، محدود کردن، تحریم کردن
پرواز کردن، پرواز کن، پریدن، پرش، پرش زا، پرش کردن، جهش کردن، جست و خیز کردن
اراده داشتن، خوٰاستن
مراقبت کردن، برای مراقبت از، تأمین کردن، توجّه کردن، پرستاری کردن، نگهداری کردن
نام گذاری، ذکر کردن، اظهار نظر کردن، اصطلاح کردن
تخم گذاری کردن، دراز کشیدن
پریس کردن، بافتن
خارج شدن، از
منصوب کردن، تعیین کنید، نامگذاری کردن، مشخّص کردن، نامزد کردن
آزاردهنده، شکنجه، آزار دادن، اذیّت و آزار کردن، عذاب دادن
بوی بد دادن، بوییدن