جدول جو
جدول جو

معنی kufunika - جستجوی لغت در جدول جو

kufunika
کلاه گذاشتن، برای پوشاندن، پوشاندن، ابری کردن، پوشش دادن، در بر گرفتن، پوشش
دیکشنری سواحیلی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دود دادن، دود
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پاکسازی کردن، پوشش به رنگ سفید
دیکشنری سواحیلی به فارسی
زمین را پوشاندن، کف را بپوشان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
رسیدن، برای رسیدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
باند زدن، سریع، بستن، بسته بندی کردن، محصور کردن، حبس کردن، نصب کردن، قفل کردن، بستن به
دیکشنری سواحیلی به فارسی
برهنه کردن، آشکار کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
درخشیدن، روشن کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
محصور کردن، انجماد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
غرق شده، سرریز شدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
باز کردن، برای باز کردن، باز کردن رول ها، باز کردن گره ها، باز کردن بسته بندی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
بستن، بسته
دیکشنری سواحیلی به فارسی
درگیر کردن، درگیر شدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ریز ریز شدن، شکستن، منحل شدن، فرسوده، خراب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
اعمال کردن، استفاده می شود، استفاده شده، فرسوده
دیکشنری سواحیلی به فارسی
آویزان بودن، آویزان کردن، آویزان شدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
زره پوش کردن، پوشش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
سقف پوشاندن، با برگ بپوشانید
دیکشنری سواحیلی به فارسی