ترجمه kuvunjika به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kuvunjika
kufunika
- kufunika
- کُلاه گُذاشتَن، بَرایِ پوشاندَن، پوشاندَن، اَبری کَردَن، پوشِش دادَن، دَر بَر گِرِفتَن، پوشِش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuvunja
- kuvunja
- شِکَستَن، بَرایِ شِکَستَن، مُنحَل کَردَن، نَقض کَردَن، قَطع کَردَن، پارِه کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی