- contar
حساب کردن، شمارش، شمارش کردن
معنی contar - جستجوی لغت در جدول جو
- contar
حساب کردن، شمارش، شمارش کردن، تعریف کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اعتماد کردن، تکیه کنید، تکیه کردن
هزینه داشتن، هزینه
مقابله کردن، شمارنده
خلاصه، طرح کلّی
داستان گو، قصّه گو
خسته شدن، تایر
اتّصال دادن، متصّل شود
پول گرفتن، شارژ
خر خر کردن، خرّوپف کردن
کپی کردن، کلون
قرارداد بستن، قرارداد
حسابدار، شمارنده
کپی کردن، کپی کنید
مرکز قرار دادن، مرکز
اظهار نظر کردن، نظر دادن
صندلی گذاشتن، بنشین
احترام گذاشتن، افتخار
قطع کردن، برش دادن، بریدن، برش کردن
حساب کردن، شمارش، شمارش کردن
زین گذاشتن، سوار کردن، سواری کردن، صعود کردن
خوٰاندن، بخوٰان، سرود خوٰاندن
هزینه داشتن، هزینه
برش کردن، برش دادن، بریدن، قطع کردن
سرود خوٰاندن، بخوٰان، خوٰاندن
در بر داشتن، حاوی، محدود کردن
بالا بردن، بالا رفتن، سواری کردن، صعود کردن
صعود کردن، مونتاژ کردن، سوار شدن دو طرفه
نمونه، مثال
رنگ کردن
کوتاه کردن
توضیح دادن، یادداشت کنید، یادداشت کردن
جواب دندان شکن، ضدّ حمله
آویزان بودن، آویزان کردن، آویزان شدن