معنی montar
montar
صعود کردن، مونتاژ کردن، سوار شدن دو طرفه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با montar
montar
montar
زین گُذاشتَن، سَوار کَردَن، سَواری کَردَن، صُعود کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
monter
monter
بالا بُردَن، بالا رَفتَن، سَواری کَردَن، صُعود کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contar
contar
حِساب کَردَن، شُمارِش، شُمارِش کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
contar
contar
حِساب کَردَن، شُمارِش، شُمارِش کَردَن، تَعرِیف کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
montare
montare
صُعود کَردَن، راه اَندازی کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
mostrar
mostrar
نِشان دادَن، نِشان می دَهَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mortal
mortal
کُشَندِه، فانی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pintar
pintar
رَنگ کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
anotar
anotar
توضیح دادَن، یادداشت کُنید، یادداشت کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی