معنی contour
contour
خلاصه، طرح کلّی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با contour
conteur
conteur
داستان گُو، قِصِّه گُو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contrer
contrer
مُقابَلِه کَردَن، شُمارندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contourné
contourné
مُنحَنی، دُور زَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contoh
contoh
نِمونِه، مِثال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
contar
contar
حِساب کَردَن، شُمارِش، شُمارِش کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
cantor
cantor
خوانَندِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
conter
conter
دَر بَر داشتَن، حاوی، مَحدود کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
contar
contar
حِساب کَردَن، شُمارِش، شُمارِش کَردَن، تَعرِیف کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
conto
conto
داستان
دیکشنری پرتغالی به فارسی