معنی contrer
contrer
مقابله کردن، شمارنده
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با contrer
centrer
centrer
مَرکَز قَرار دادَن، مَرکَز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
montrer
montrer
نِشان دادَن، بَرایِ نِشان دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contraer
contraer
قَرارداد بَستَن، قَرارداد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
conter
conter
دَر بَر داشتَن، حاوی، مَحدود کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
honorer
honorer
اِحتِرام گُذاشتَن، اِفتِخار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
konträr
konträr
مُخالِف، بَرعَکس
دیکشنری آلمانی به فارسی
conjurer
conjurer
جادو کَردَن، دور کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contrôler
contrôler
کُنتُرُل کَردَن، کُنتُرُل کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contrit
contrit
پَشیمان
دیکشنری فرانسوی به فارسی