- یخ
- آبی که از شدت سردی بسته و سفت شده باشد، هسر، هسیر، هتشه، کاشه
یخ بستن: منجمد شدن آب یا چیز دیگر از شدت سردی، فسرده شدن
یخ کردن: سرد شدن، کنایه از دچار ترسیدن یا شگفت زدگی شدن، یخ زدن، فسرده شدن
معنی یخ - جستجوی لغت در جدول جو
- یخ
- آب فشرده شده که بر اثر سرما جامد شده باشد، آب منجمد از سردی را یخ گویند
- یخ ((یَ))
- آبی که از سرما جامد شده باشد
یخ کسی نگرفتن: کنایه از موفق نشدن، مورد توجه قرار نگرفتن
یخ کسی گرفتن: کنایه از کار او رونق گرفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آیس برگ
انجماد
منجمد
از جنس یخ، کنایه از بی عاطفه
آبی که با یخ سرد کنند، آب یخ، در کشاورزی آبی که در زمستان به مزارع می دهند تا کرم های زمین کشته شوند و خاک آن نیز نرم و سست و پوک شود
شدت سرمای زمستان و یخ بستن آب
جای یخ، یخچال، صندوقی که در آن یخ بگذارند، صندوقی چوبی که روی آن را مخمل یا تیماج می کشند برای نگهداری رخت و لباس
ابزاری مانند داس که با آن یخ را می تراشند
نوشیدنی تهیه شده از یخ کوبیده شده و شربت آلبالو، لیمو و امثال آن ها، خوراکی که از شیر، شکر، نشاسته و گلاب تهیه کرده و پس از سرد شدن به شکل لوزی یا شکل دیگر می برند
منجمد شدن آب یا چیز دیگر از شدت سردی، فسرده شدن
یقه، آن بخش از لباس که دور گردن قرار دارد، گریبان
کاک، نوعی نان شیرینی خشک و نازک و لایه لایه، یوخه
ویژگی آب یا چیز دیگر که از شدت سرما سفت و منجمد شده
یخ زده، منجمد مثلاً گوشت یخی، از جنس یخ مثلاً مجسمۀ یخی، یخ فروش، نوعی بستنی
سرد شدن، کنایه از دچار ترسیدن یا شگفت زدگی شدن، یخ زدن، فسرده شدن
یخ زده، یخ کرده
یخ فروش فروشنده یخ
یقه و گریبان
آنکه یخنی ازدیگ برآورد ودرظرف ریزد
آنکه یخنی می فروشد فروشنده یخنی
قسمی از پلوکه باگوشت ترتیب دهند
شغل وعمل پخنی پز، دکان یخنی پز
کسی که یخنی پزد
پخته مقابل خام، هرچیزاز مال واسباب که ذخیره گذارند تا وقت حاجت بکارآید: مخورغم زصیدی که ناکرده ای که یخنی بود هر چه ناخورده ای. (نظامی)، گوشت پخته شده گرم وسرد، گوشت مهرا پخته گوشت آب پز، در خراسان قسمی پلو که درآن گوشت در ته دیگ گذاشته میشود ته چین، نوعی خوراک شبیه آبگوشت و آنرا از گوشتهای چرب سازند. در قدیم در تهران پختن و خوردن یخنی رواج داشت ودر سر هر گذر دکانهای یخنی پزی دیده میشد. امااکنون مدتی دراز است که این شغل متروک شده است
میان تهی لرزان، چشم پنام
بیکار و بیمار بودن ازکار معاف بودن و از دستمزد و مقرری آن استفاده کردن
آزادوبی خیال بودن
سبز سبزینه
شخصی که همراه دسته مطربان بود ویخدان (محتوی لباس مطربان) را حمل کند: سفره برداشتن از شیخ نه آسان باشد بهتر آنست که یخدان کش زندان باشد، (گل کشتی)
چاله عمیق و مسقف که یخ را زمستان در آن ریزند و نگهدارند تا تابستان استفاده کنند، جای یخ
ژله و تگرگ را گویند
گودالی است وسیع وعریض وکم عمق که دریخچالهای طبیعی احداث می کردند ودرشبهای سردزمستان در آن آب می انداختند تا بر اثر برودت منجمد شود و سپس یخهای گرفته شده را در گود یخچال می ریختند