معنی یخ بندان
- یخ بندان
- شدت سرمای زمستان و یخ بستن آب
واژههای مرتبط با یخ بندان
یخ بندان
- یخ بندان
- سرمای زمستان و یخ بستن آب
یخ بندان
- یخ بندان
- شدت سرمای زمستان و یخ بستن آب، قسمتی از دوران چهارم زمین شناسی
یخ بندان
- یخ بندان
- یخ بند. فسردگی از بسیاری سرما. (ناظم الاطباء). موسم بسیار سرد که آبها یخ بندد. هوای سخت سرد که در آن آب بفسرد و یخ بندد: در آن یخ بندان او باآب حوض غسل کرد. یخ بندان فروردین گلها و شکوفه ها رامی سوزاند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یخ بند شود
یخبندان
- یخبندان
- برودت، سرما، یخ زدگی
در بندان
- در بندان
- حصارداری، تحصن قلعه بندان
شش بندان
- شش بندان
- فاشرستین، گیاهی شبیه فاشرا یا لبلاب، با برگ هایی پهن، ساقه ای سیاه و میوه ای خوشه ای که به گیاهان و اشیای اطراف خود می پیچد، شش بندان سیاه، سیاه دارو
گل بندان
- گل بندان
- ده کوچکی است از دهستان امجز بخش جبال بارز شهرستان جیرفت واقع در 65000گزی جنوب خاوری مسکون و 28000گزی خاور راه شوسۀ جیرفت به بم. دارای 8 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
یک دندان
- یک دندان
- همسال. همسن. (یادداشت مؤلف) : نخست دارالاماره و مجلس الوزاره که آن درگاه بارگاه سلطان است مشتمل بر دیوانخانه های مرتب... و خدم و حواشی و جوانان یک رنگ و یک دندان نوخاسته. (ترجمه محاسن اصفهان ص 51)
یخ بندی
- یخ بندی
- Iciness
