- گنجاننده
- کسی که چیزی را در میان چیزی جا بدهد
معنی گنجاننده - جستجوی لغت در جدول جو
- گنجاننده
- کسی که چیزی را در چیزی یا محلی جا دهد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رنج دهنده آزار دهنده
رنج دهنده، آزاردهنده
بدبو کننده، فاسد کننده
بدبو کننده متعفن سازنده، فاسد کننده تباه سازنده
جای داده شده در چیزی
جا داده شده
جای داده شده در چیزی
اپراتور، مدیر
رنج داده آزرده
آنکه کسی را بخنده درآورد
آنکه سوراخ کند
رنج داده شده، آزرده شده
پاره کننده، کسی که رشته ای را بگسلاند
ویژگی آنکه مطلبی را به گوش دیگری برساند
گردش دهنده، چرخاننده، کنایه از تغییردهنده
کسی که دیگری را بگریاند، چیزی که باعث گریه شود
عبور دهنده، کسی که کاری یا امری را بگذراند و به پایان برساند
آنکه یا آنچه بگریاندگریه آور
آنکه میگرداند، محول، مدبر، مقلب
پاره کننده جدا کننده
درهم و برهم کننده آشفته سازنده
بدبو کرده متعفن ساخته، فاسد کرده تباه ساخته
جای دادن چیزی را در چیزی یا محلی گنجیدن فرمودن: هزار سلطنت دلبری بدان نرسد که در دلی هنر خویش را بگنجانی. (حافظ)
بگرفتن وا دارنده، شعله ور سازنده: شمع روشن نی ز گیراننده ای یا بگیراننده ای داننده ای. (مولوی)، مقید سازنده، متصل کننده
بالقمه های بزرگ نیم خاییده فرو برنده
تکان دهنده
سوراخ کننده
آکتیویتور
رنج داده آزرده
چیزی را در جایی یا میان چیزی جا دادن