- گردماه
- ماه شب چهاردهم از تقویم قمری، نیمۀ روشن ماه، بدر، ماه تمام، چتر سیمین، چتر سیمابی
کنایه از روی، چهره، صورت، سیما، گونه، رخ، دیمه، چهر، سج، غرّه، لچ، رخساره، عذار، خدّ، رخسار، محیّا، دیمر، چیچک، وجنات، دیباچه، دیباجه، عارض
معنی گردماه - جستجوی لغت در جدول جو
- گردماه
- قمر در شبهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم که مدور باشد: روی هر یک چون دو هفته گردماه جامه شان غفه سمورینشان کلاه. (رودکی)، ماه شب چهاردهم بدر (خصوصا) : خرمی از نوبهار و تازگی از سرخ گل نیکویی از گردماه و روشنی از آفتاب. (فرخی)، چهره صورت رخسار: همی گفت و زو نرگسان سیاه ستاره همی ریخت بر گردماه
- گردماه ((گِ))
- قمر در شب های سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم که مدور باشد، ماه شب چهاردهم، بدر (خصوصاً)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اطراف کمر، تهیگاه، کمر
تخم نوعی از مازریون
اطراف کمر
اهالی
محوطه
تفرجگاه
مجموعه
سرخوش سرمست
سردماغ سرخوش
گردآلود، پرگرد و خاک
چیزی که دور خود می گردد
ران پر از گوشت و گرد، بیخ ران
جایی که مردم در آنجا گردش و تفرج کنند
پهلوان وار، به روش پهلوانان مانند پهلوان
گردنه، جایی از کوه که به منزلۀ گردن کوه است، راه سخت و پر پیچ و خم در کوه، گردنگاه
طلسم و دعایی که برای دور نشدن محبوب می نویسند
کوهان شتر، کمرگاه، گودبان، گرده بان، سنام
پنجۀ دست که آن را جمع و گره کنند و به کسی بزنند، قبضۀ کمان و گرفتن آن
میان روز که هوا گرم است، ظهر، هنگام ظهر، جای گرم
عرش، فلک نهم بالای همۀ افلاک که آن را محیط بر عالم ماده می دانستند، در روایات دینی جایی فراتر از همۀ آسمان ها، فلک المحیط، چرخ برین، چرخ اکبر، فلک الافلاک، چرخ اثیر، چرخ اطلس، سپهران سپهر، طارم اعلیٰ
آسمان، سپهر،برای مثال مه و خورشید با برجیس و بهرام / زحل با تیر و زهره بر گرزمان (دقیقی - ۱۰۴)
بالاترین مرحلۀ بهشت، بهشت برین
آسمان، سپهر،
بالاترین مرحلۀ بهشت، بهشت برین
چرخ، ارابه، گاری، هر چیز شبیه چرخ که دور خود بچرخد
گردو، میوه ای گرد با یک پوستۀ سبز، یک پوستۀ سخت چوبی و مغز پر روغن و متقارن، درخت بزرگ و تناور این میوه با چوب بسیار محکم که برای ساختن اشیای چوبی گران بها به کار می رود، گوز، گوزبن، جوز
جایی که برای شستشوی بدن ساخته شده و دارای آب گرم باشد، حمام
کرویای بری کرویای صحرایی قرنباد
راهی که بر بلندی کوه واقع شود و آنرا گردنه نیز خوانند
چرخنده، حرکت کننده