جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گردایه

گردانیه

گردانیه
نوایی است از موسیقی قدیم و آن آواز دوم از شش آواز قدیم بود
گردانیه
فرهنگ لغت هوشیار

گردانه

گردانه
حلقه ای آهنی که بدان چیز ها آویزند، چرخ سنگین چدنی است که محکم به میل لنگ پیچ و مهره شده. عمل عمده گردانه تنظیم ضربان نامرتب پیستونهاست. از محیط گردانه گاهی بعنوان باد بزن برای سرد گردن موتور استفاده کنند ولی امروزه از محیط آن که دندانه دار است بیشتر برای راه انداختن موتور بوسیله سلف استفاده میشود استفاده دیگری که از صفحه گردانه میشود استعمال آن بعنوان یکی از صفحات کلاچ است
فرهنگ لغت هوشیار

گردابه

گردابه
گرداب: خداوندا، چو آید پای برسنگ فتد کشتی دران گردابه تنگ... (نظامی)، طوفان: ازین گردابه چون باد بهشتی بساحل گاه قطب آورده کشتی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

گرداله

گرداله
خاکه ذغال که آن را به صورت گلوله درمی آورند و به عنوان سوخت استفاده می کردند، قطعه سنگ تقریباً صاف و معمولاً بزرگتر از قلوه سنگ
فرهنگ فارسی معین

بردایه

بردایه
مرکب از بر + خیره، برخیر. به بیهودگی. برعبث. رجوع به خیر و خیره شود:
ور ایدونکه نزدیک افراسیاب
ترا تیره گشتست برخیره آب.
فردوسی.
ز بیدادی نوذر تاجور
که برخیره گم کرد راه پدر.
فردوسی.
بدو گستهم گفت کین نیست روی
تو برخیره بر راه بالا مپوی.
فردوسی.
بر پایۀ علمی برآی خوش خوش
برخیره مکن برتری تمنا.
ناصرخسرو.
چون خوری اندوه گیتی کو فرو خواهدت خورد
چون کنی برخیره او را کز تو بگریزد طلب.
ناصرخسرو.
و گرش نیست مایه برخیره
آسمان را بگل نینداید.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

غردایه

غردایه
ناحیه ای است در الجزائر جنوبی. مرکز آن نیز غردایه است. دارای 10689 تن سکنه و 60000 نخل است. (از اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا

گرداشه

گرداشه
دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 28هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 22هزارگزی خاور راه شوسۀ خانه به نقده. هوای آن سردسیر و دارای 56 تن سکنه است. آب آنجااز رود خانه قلعه تاسیان است. محصول آن غلات، حبوبات و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا