جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مردمانه

قردمانه

قردمانه
کرویای صحرایی است، و آن را کرویای جبلیه و کرویای شامیه و کرویای رومیه و کرویای فارسیه نیز گویند، و بعضی گویند تخم بدران است و آن رستنیی باشد صحرایی به غایت بدبوی مانند ترب و بدین سبب آن را ترب صحرایی و تخم آن را تخم ترب صحرایی گویند. (آنندراج). و رجوع به قردمانا و قردمانی و قردامون و قردامومن شود
لغت نامه دهخدا

کردمانه

کردمانه
کرم دانه. فارسی است. (از دزی ج 1 ص 454 و 456). رجوع به کرم دانه شود
لغت نامه دهخدا

گردمانه

گردمانه
گرم دانه که نوعی از تخم مازریون باشد. معرب آن جردمانق است. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

مردانه

مردانه
منسوب و مربوط به مردان: حمام مردانه، دلیر شجاع: و اگر مردی را فرستد که دلیر بود و مردانه و آداب سواری نیک داند و مبارز بود سخت صواب باشد، مانند مردان، شجاعانه: ای باخته گوی هنر وساخته تدبیر ای تاخته شاهانه و مردانه ببغداد. (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار

مردانه

مردانه
منسوب و مربوطه به مردان، مانند مردان، شجاعانه، دلاورانه
مردانه
فرهنگ فارسی معین

مردانه

مردانه
مربوط به مردان، کنایه از از روی دلیری، شجاعانه، کنایه از بزرگ، تنومند، کنایه از برتر، کنایه از شجاع
مردانه
فرهنگ فارسی عمید