جدول جو
جدول جو

معنی گاباره - جستجوی لغت در جدول جو

گاباره
گواره
غار، شکاف معمولاً وسیع و عمیق در زیر زمین یا داخل کوه که در اثر انحلال مواد داخلی آن یا حرکات پوستۀ زمین به وجود می آید، مغار، دهار، مغاره
تصویری از گاباره
تصویر گاباره
فرهنگ فارسی عمید
گاباره
((رِ))
گله گاو، غار، شکاف. گاپاره نیز به این معنی است
تصویری از گاباره
تصویر گاباره
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوباره
تصویر گوباره
گلۀ گاو، گواره، گاواره، کوپاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاواره
تصویر گاواره
گلۀ گاو، گواره، گوباره، کوپاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاباره
تصویر کاباره
میخانه
فرهنگ لغت هوشیار
گوبان: جرجیر عابدار هیچ میگویید که من فرزند فلان گاوباره ام، گله گاو گوباره
فرهنگ لغت هوشیار
گله گاو و گاومیش: وای از آن آوا که گر گو پاره آنجا بگذرد بفکند نازاده بچه باز گیرد زاده شیر. (منجیک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاباره
تصویر کاباره
((رِ))
میکده ای که در آن رقص و آواز و موسیقی هم هست
فرهنگ فارسی معین
مکانی تفریحی که در آن برنامه های رقص و موسیقی برای مشتریان اجرا می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اباره
تصویر اباره
آواران، مردم آوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباره
تصویر اباره
((اِ یا اَ رِ))
مایه خرمابن نر را به خرمابن ماده رساندن، هلاک کردن، اصلاح کشت و زرع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوباره
تصویر اوباره
آناکوندا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انباره
تصویر انباره
آکومولاتور، خازن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درباره
تصویر درباره
در خصوص، در مورد، در رابطه، راجع به، درمورد، در باب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابکاره
تصویر ابکاره
کشت و زرع کشاورزی حرث، (توسعا) مزرع مزرعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاخاره
تصویر پاخاره
پاخار
فرهنگ لغت هوشیار
درباب. در خصوص راجع به: من درباره تو مضایقه ندارم. توضیح لازم الاضافه است. در خصوص، ار بابت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاهانه
تصویر گاهانه
قسطی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یکباره
تصویر یکباره
اتفاقا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باباری
تصویر باباری
پارسی تازی گشته پلپل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برباره
تصویر برباره
حجره ای که بالای حجره دیگر باشد بالا خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوباره
تصویر دوباره
باز، ایضاً، دگربار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راکاره
تصویر راکاره
زن فاحشه و بدکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راباجه
تصویر راباجه
گولی، سستی، کندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنباره
تصویر زنباره
زن دوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابوره
تصویر سابوره
پشت پائی، مخنث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انباره
تصویر انباره
پرکردن و انباشتن مخزن، قوه برق
فرهنگ لغت هوشیار
سنگه چیزی سنگین که در کرجی برای برابر نگاهداشتن آن بر آب به کار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راکاره
تصویر راکاره
بدکاره، فاحشه، قحبه، روسپی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نابهره
تصویر نابهره
بی بهره، خسیس، فرومایه، زر قلب، ناسره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناکاره
تصویر ناکاره
آنچه به کار نیاید، بیکاره، از کارافتاده، بی فایده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گهواره
تصویر گهواره
تختخوابی که کودک را روی آن می خوابانند و تکان می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوباره
تصویر دوباره
دو دفعه، دو مرتبه، مکرر، کاری که برای بار دوم صورت گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انباره
تصویر انباره
دستگاهی که انرژی برق برای مواقع لزوم در آن ذخیره می شود، آکومولاتور، خازن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاخاره
تصویر پاخاره
سنگ یا چیز دیگر که با آن چرک پاشنۀ پا را پاک کنند، سنگ پا
فرهنگ فارسی عمید