معنی اوباره - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با اوباره
دوباره
- دوباره
- دو دفعه، دو مرتبه، مکرر، کاری که برای بار دوم صورت گیرد
فرهنگ فارسی عمید
انباره
- انباره
- دستگاهی که انرژی برق برای مواقع لزوم در آن ذخیره می شود، آکومولاتور، خازن
فرهنگ فارسی عمید
گاوباره
- گاوباره
- گوبان: جرجیر عابدار هیچ میگویید که من فرزند فلان گاوباره ام، گله گاو گوباره
فرهنگ لغت هوشیار