معنی اباره - فرهنگ فارسی معین
معنی اباره
- اباره((اِ یا اَ رِ))
- مایه خرمابن نر را به خرمابن ماده رساندن، هلاک کردن، اصلاح کشت و زرع
تصویر اباره
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اباره
اباره
- اباره
- آواران. مردم آوار. قومی از اورال وآلتائی که مدت سه قرن در اروپا قتل و غارت کردند
لغت نامه دهخدا
ابانه
- ابانه
- آشکار کردن، جدا کردن، پیدا کردن، سو دادن یاران پیدا کردن روشن کردن هویدا کردن روشن کردن هویدا کردن، پیدا شدن آشکار شدن هویدا شدن، پیدایی ظهور روشنی
فرهنگ لغت هوشیار