- کھولنا
- باز کردن، برای باز کردن، خشمگین شدن، باز کردن قفل، باز کردن بسته بندی، باز کردن رول ها، باز کردن گره ها
معنی کھولنا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قولنج، درد حادی که در حفرۀ شکم در ناحیۀ قولون، آپاندیس، مجاری صفرا یا کلیه پیدا می شود
مخنث هیز پشت پایی امرد: آن مرد مرد گای که کولنگ لنگ را در حین فروبرد بکلیدان کون مدنگ. کولنگ پیش او چو نهد سینه بر زمین فریاد و نعره دارد چون بر هوا کلنگ. (سوزنی)
بر وزن و معنی قولنج باشد و آن بادی است که به سبب آن شکم و پهلو درد کند و بیم هلاک باشد و قولنج معرف کولنج است
تازی گشته کلا بنگرید به کلا درختی است از تیره پنیر کیان و از دسته استرکو لیاسه که بومی نواحی استوایی قاره افریقا است. ارتفاع گونه های مختلف این درخت بین 15 تا 20 متر است. برگها یش معمولا ساده و متناوب و در برخی گونه ها مجتمع است (بین 5 تا 15 برگ بطور فراهم جمع میشوند)، سطح فوقانی پهنک برگ آنها شفاف ولی سطح تحتانی برنگ سبز روشن است. گلها این گیاه معمولا بر روی شاخه های جوان (2 یا 3 یا 4 ساله) ظاهر میشوند و بندرت شاخه های مسن گل دار میگردند. مادگی گیاه شامل 5 تا 6 بر چه آزاد است که در هر برچه 5 تا 16 تخمچه قرار دارد. میوه آنها شامل 2 تا 6 فولیکول گردو بیضوی است و در درون آنها 5 تا 6 دانه موجود است. دانه های درون میوه بین 8 تا 15 گرم وزن دارند. دانه کلا شامل 3، 2 درصد کافئین و 2 تئو برومین و 6، 1 درصد تانن و 58 درصد مواد چرب است جوزالزنج درخت قهوه سودانی جوز کولا. جامه ای پشمین که شبانان پوشند
برشته کردن، کباب کردن
لگام زدن، لمس کردن، سوزاندن
شستشو دادن، برای شستن، آبکشی کردن، شستن
به صورت مثلّثی پر کردن، کشیدن
خوردن، غذا
آشکار، باز کردن، باز
دکمه زدن، دکمه را باز کنید
فشردن، خرد کردن
خیره نگاه کردن، خیره شدن، زل زدن
سنگین کردن، تاب خوردن، تکان دادن، تلو تلو خوردن
شکوفه دادن، باز کردن
نفخ کردن، شکوفا شدن، رونق یافتن، گل دادن، تورّم ایجاد کردن
فراموشی، فراموش کردن
تونل زدن، کندن، خراشیدن، حفر کردن، گودال کندن
جستجو کردن، برای پیدا کردن
دستکاری کردن، بازی کردن، سرگرم کردن، به بازی کردن، ورزش کردن
از دست دادن
تحویل دادن، ترک کردن
چرخش، قدم بزن، پیچیدن، گردش کردن، غلتیدن، چرخیدن، به دور خود چرخیدن
دست زدن به، تاپ زدن
تحمیل، تحمیل کردن
منتشر شدن، گسترده شدن، کشیده شدن
جوشیدن، برای شکستن
سرخوردن، لیز خوردن، صاف، لغزنده
خراشیدن
بازگشایی کردن، بازگشایی