جدول جو
جدول جو

معنی کنفت - جستجوی لغت در جدول جو

کنفت
چرکین، کثیف، ضایع، شرمسار
تصویری از کنفت
تصویر کنفت
فرهنگ فارسی عمید
کنفت
(کِ نِ)
سرشکسته و خوار و خفیف و دمق شده. اصلاً این صفت برای غیرذی روح و به معنی کثیف است: پارچۀ کنفت، کاغذ کنفت، کتاب کنفت. امابعد بر سبیل توسع برای انسان نیز به کار رفته است. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). کنف. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کنف و کنفت شدن و کنفت کردن شود
لغت نامه دهخدا
کنفت
شرمزده و افسرده وجهه خود را از دست داده: دختر یک باره کنف شد و احساس حقارت شدیدی کرد، دارای چین و چروک و کثیف شده (پارچه و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
کنفت
((کِ نِ))
شرمسار، خجل
تصویری از کنفت
تصویر کنفت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کانفت
تصویر کانفت
نوعی شیرینی شبیه آب نبات که آن را در کاغذ می پیچند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلفت
تصویر کلفت
درشت، ستبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوفت
تصویر کوفت
سیفلیس، آسیب، آزار، کنایه از هنگام نفرین یا توهین به کسی گفته می شود، زهر مار مثلاً کوفت! این قدر حرف نزن، بیماری، درد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنخت
تصویر کنخت
درخشش و برق وسایل برنده مانند شمشیر که نشان دهندۀ تیزی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنشت
تصویر کنشت
عبادتگاه غیرمسلمانان، عبادتگاه یهودیان، برای مثال تو را آسمان خط به مسجد نبشت / مزن طعنه بر دیگری در کنشت (سعدی۱ - ۱۷۶)
کردار، کار، کنش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلفت
تصویر کلفت
منقار پرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انفت
تصویر انفت
کراهت، ننگ، عار، زیان، ضرر، خسارت، نقصان
انفت داشتن: کراهت داشتن، ننگ و عار داشتن
انفت کردن: کراهت داشتن، ننگ و عار داشتن، انفت داشتن، برای مثال هر آینه انفت کرده باشد از دانش / کسی که جز به ثنای تو باشدش مفخر (عثمان مختاری - ۲۰۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلفت
تصویر کلفت
زن خدمتکار، مشقت، سختی، رنج و زحمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیفت
تصویر کیفت
هماورد، روزی گذران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنخت
تصویر کنخت
جوهر شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
نامی که در اول آن کلمه ابو (ابا ابی) (پدر) ام (مادر) ابن (پسر) یا بنت (دختر) باشد مانند: ابو الحسن (ابا القاسم ابی بکر) ام کلثوم ابن حاجب بنت الکرم: منم آن شیر گله منم آن پیل یله نام من بهرام گور و کنیتم بوجبله. (تاریخ ادبیات. دکتر صفا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنست
تصویر کنست
آتشکده، آتشخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنشت
تصویر کنشت
معبد یهود و نصاری، آتشکده
فرهنگ لغت هوشیار
بمعنی آسیب و آزار و ضربی باشد که از سنگ و چوب و مشت و لگد و امثال آن به کسی رسد، آسیب، ضربه و کتک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشفت
تصویر کشفت
پراکندگی، پریشانی، پژمردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفت
تصویر انفت
اول هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلفت
تصویر کلفت
خدمتکار، کنیز، خادمه، زن پرستار درشت و ناهموار، گنده، زشت، ضخیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنفرت
تصویر کنفرت
از کنفر فرانسوی آسایش آسودگی، همیاری
فرهنگ لغت هوشیار
قانفت روسی کاندک شیرینیی مانند آب نبات که معمو چهار گوش یا قرص مانند یا کروی شکل سازند و در کاغذ پیچند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرفت
تصویر کرفت
پلید، چرکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدفت
تصویر کدفت
کاسه سر: (بجان دوست که گر صد هزار سال بر آید نه ممکن است که سودا برون رود ز کدفتم) (نزاری قهستانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفت
تصویر انفت
((اَ نَ فَ))
ننگ داشتن، کراهت داشتن، ننگ، عار، زیان، خسران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلفت
تصویر کلفت
((کُ فَ))
مشقت، رنج، زحمت، سختی، خدمتکار زن، کنیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرفت
تصویر کرفت
((کِ رِ))
پلیدی، نجاست، چرک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشفت
تصویر کشفت
((کَ شَ))
پراکنده، پریشان، سوم شخص مفرد ماضی از «کشفتن»
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنیت
تصویر کنیت
((کُ یَ))
لقب، برنام، کنیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنشت
تصویر کنشت
((کِ یا کُ نِ))
معبد یهودیان (خصوصاً)، عبادتگاه، کافران (عموماً)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنخت
تصویر کنخت
((کَ نَ))
جوهر، جوهر شمشیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوفت
تصویر کوفت
صدمه ای که از سنگ و مشت و لگد برسد، آسیب، صدمه، اندوه، بیماری سفلیس، نوعی ناسزا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلفت
تصویر کلفت
((کُ لُ))
ستبر، ضخیم
کلفت بار کسی کردن: سخنان تلخ و زننده به او گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلفت
تصویر کلفت
ضخیم
فرهنگ واژه فارسی سره