جدول جو
جدول جو

معنی کشفت

کشفت((کَ شَ))
پراکنده، پریشان، سوم شخص مفرد ماضی از «کشفتن»
تصویری از کشفت
تصویر کشفت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کشفت

کشفت

کشفت
عبادت خانه یهود و کنیسه. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). ظاهراً دگرگون شدۀ کنشت است. رجوع به کنشت شود
لغت نامه دهخدا

کشفت

کشفت
پراکندگی. پریشانی، پژمردگی. (ناظم الاطباء). رجوع به کشفتن شود
لغت نامه دهخدا

کشفته

کشفته
افسرده، پژمرده، برای مِثال فسرده دیدم چو اختر کشفته لبش / دلم بسوخت چو بر اخگر شکفته کباب (عثمان مختاری - ۳۱)، پراکنده، متفرق
کشفته
فرهنگ فارسی عمید