- کشوردار
- نگهبان کشور
معنی کشوردار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حکومت، سلطنت
نگهبان کشور حارس شهر و حصار: (نگشاید در و دروازه کسی بر رخ عیش تا در اقلیم دلم عشق تو کشور دار است)، (نصیر همدانی)
ساربان شتربان
دارندۀ لشکر، نگهدار لشکر
ویژگی زنی که زناشویی کرده و دارای شوهر است
شاهی که کشور ها را مغلوب سازد و بتصرف در آورد: (سال و مه لشکر کش و لشکر شکن روز و شب کشور در و کشور ستان)، (فرخی)
نگهبانی کشور حراست شهر
شتربان، ساربان، کسی که شتر دارد و با شتر از جایی به جای دیگر بار می برد
حافظ نظم و شهر
نوعی مار بی زهر که حشرات را می خورد
رئیس شهرداری، نگهدارندۀ شهر، نگهبان شهر
مامور سیاسی که در سفارتخانه پس از سفیر کارهای سفارتخانه را اداره می کند، وزیر
حاکم، کارمند دولت
حاکم، کارمند دولت
وزیر پادشاه را گویند و کاردان جمع آنست که وزیران باشند، وکیل، مامور
نگهبان مراقب پاسدار: (شاهزاده از آن غافل افتاد که در آن شب اضداد او کشیکچی اند و محتمل است که دروب دولتخانه مسدود ساخته)
خادم ملازم خدمتکار
نگه دارنده شهر، رییس شهرداری
وزیر، حاکم، مأمور سیاسی یک دولت در کشوری دیگر که در غیاب سفیر به انجام کارهای سفارت خانه می پردازد
خادم، ملازم
کسی که شتر دارد و با شتر از جایی به جای دیگر بار می برد، شتربان، ساربان
کار، عمل، رفتار، برای مثال کردار اهل صومعه ام کرد می پرست / این دوده بین که نامۀ من شد سیاه از او (حافظ - ۸۲۶ حاشیه) ، طرز، روش، قاعده
شغل و عمل و کار، هر عملی که انسان همیشه بدان مشغول باشد، صنعت، پیشه، اشتغال
ممتد کشیده: بالح نرم و کشداری که ملالت از آن میبارید پرسید، آنچه دارای کش (لاستیک) باشد، آنچه کش آید
ماده ای سمی دارای ترکیب شیمیایی درهم و متفاوت که بومیان آمریکای جنوبی آنرا برای زهر آلود ساختن نوک نیزه صید حیوانات بکار میبرند. این ماده از گیاهان مختلف خصوصا گونه های مختلف جوالقی و گیاهان تیره کبابه و تیره عشقه ها و غیره استخراج میشود
وردار و ورمال. و ردارنده و و رمالنده کسی که پول یا مال اشخاص را بالا میکشد مال مردم خور، ورداری و ورمالی مال مردم خوری