جدول جو
جدول جو

معنی اشتردار

اشتردار
شتربان، ساربان، کسی که شتر دارد و با شتر از جایی به جای دیگر بار می برد
تصویری از اشتردار
تصویر اشتردار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اشتردار

اشتروار

اشتروار
اشتربار، آن مقدار بار که بر پشت یک شتر حمل شود، بار شتر
اشتروار
فرهنگ فارسی عمید

استردار

استردار
قاطِرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، قاطِردار، اَستَروان، قاطِربان، اَستَربان
استردار
فرهنگ فارسی عمید

اشترخار

اشترخار
خارِشُتُر، گیاهی خاردار با گل های خوشه ای سرخ یا سفید، برگ های کرک دار، تیغ های نوک تیز و طعم تلخ که در طب قدیم برای مداوای بیماری های جهاز هاضمه، سرطان و طاعون به کار می رفت
اُشتُرگیا، راویز، کَستیمه، کَسیمه، شُتُرخار، شُتُرگیا، خاراُشتُر
اشترخار
فرهنگ فارسی عمید