بمعنی خادم و ملازم و نوکر و خدمتکار باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کنایه از خادم و ملازم و خدمتگار. (از انجمن آرا) : آبای علویند کمردار این خلف راضی بدان که سایه بر آبا برافکند. خاقانی. چرخ هارون کمردارش و چون هارونان ز انجمش زنگله ها درکمر آویخته اند. خاقانی. قبا بسته کمرداران چون پیل کمربندی زده مقدار ده میل. نظامی
یکی از پسران سه گانه وزرگ فرماندار مهر نرسه که مانند پسران دیگر برای او در اردشیر خوره قریه ای با آتشگاه بنا نمود و کاردار در زمان حیات پدر خویش بمقام ارتشتاران سالار یا سپهسالار بزرگ رسید، (ترجمه ایران در زمان ساسانیان کریستنسن چ 2، ص 152، 302، 303)