جدول جو
جدول جو

معنی ژند - جستجوی لغت در جدول جو

ژند
ژنده، پاره، کهنه، فرسوده، جامۀ کهنه و پاره پاره، بزرگ، کلان، عظیم، بیشتر در صفت پیل یا گرگ یا شیر و مانند این ها آمده است، برای مثال زمانی همی بود سهراب دیر / نیامد به نزدیک او ژنده شیر (فردوسی - ۲/۱۵۵)
تصویری از ژند
تصویر ژند
فرهنگ فارسی عمید
ژند
((ژَ))
کهنه
تصویری از ژند
تصویر ژند
فرهنگ فارسی معین
ژند
آتش زنه
تصویری از ژند
تصویر ژند
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ژنده
تصویر ژنده
پاره، کهنه، فرسوده، جامۀ کهنه و پاره پاره، برای مثال نه سلطان خریدار هر بنده ای ست / نه در زیر هر ژنده ای زنده ای ست (سعدی۱ - ۱۰۳)
بزرگ، کلان، عظیم، بیشتر در صفت پیل یا گرگ یا شیر و مانند این ها آمده است، برای مثال زمانی همی بود سهراب دیر / نیامد به نزدیک او ژنده شیر (فردوسی - ۲/۱۵۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنده
تصویر ژنده
بزرگ، عظیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژنده
تصویر ژنده
((ژَ دِ یا دَ))
پاره، کهنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژند
تصویر پژند
(پسرانه)
نام گیاهی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نژند
تصویر نژند
ناراحت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آژند
تصویر آژند
ملاط، گلی که دربنایی روی آجر کشند
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی از برغست و آن گیاهی است خود روی و خوشبوی مانند اسفناج که داخل آش کنند قثاء الحمار خیارصحرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نژند
تصویر نژند
اندوهگین، افسرده، پژمرده، برای مثال آخر این اختران بی معنیت / چند بخت مرا نژند کنند (انوری - ۶۲۴)، سرگشته، خشمگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژند
تصویر پژند
حنظل، میوه ای گرد و به اندازۀ پرتقال با طعم بسیار تلخ که مصرف دارویی دارد، کبستو، حنظله، پهی، ابوجهل، خربزۀ ابوجهل، فنگ، کبست، گبست، شرنگ، کرنج، هندوانۀ ابوجهل، علقم، پهنور
برغست، گیاهی بیابانی و خودرو مانند اسفناج با برگ های درشت و گل های ریز سفید یا سرخ رنگ که مصرف خوراکی دارد و خام و پختۀ آن خورده می شود، هنجمک، هجند، مجّه، مچّه، بلغس، بلغست، یبست، ورغست، فرغست برای مثال نه هم قیمت لعل باشد بلور / نه هم رنگ گلنار باشد پژند (عسجدی - مجمع الفرس - پژند)
فرهنگ فارسی عمید
اندوهگین غمناک افسرده: پیرمردی ام معیل وبارکش روز وشب دردشت باشم خارکش... شهریارش گفت: ای پیرنژندخ نرخ کن تازردهم خارت بچندک (منطق الطیر. چا. دکترگوهرین 96)، پژمرده، سرگشته فرومانده، خشمگین غضبناک، پست زبون: بخاک اندرافگندخوارونژند فرودآمدودست کردش ببند. (شا. بخ. 865: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آژند
تصویر آژند
((ژَ))
رسوب گل و لای، ملاط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژند
تصویر پژند
گیاهی است خودرو و بیابانی با گل های ریز و سفید مانند اسفناج که در پختن بعضی از خوراک ها بکار می رود، برغست، ورغست، بلغست، بلغس، مچه، هنجمک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژند
تصویر پژند
((پَ ژَ))
گیاهی است خودرو و خوشبو مانند اسفناج که خام و پخته آن را می خورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نژند
تصویر نژند
((نَ یا نِ ژَ))
مهیب و سهمگین، افسرده، اندوهگین، خشمگین، پست
فرهنگ فارسی معین
گلی که در ساختمان روی سنگ یا آجر می کشند و بعد سنگ یا آجر دیگر را روی آن می گذارند، ملاط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژند
تصویر دژند
دژن، هر چیزی که طعمش تند و تیز باشد، تند و تیز، تندخو و خشمگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنده پوشی
تصویر ژنده پوشی
پوشیدن لباس کهنه و فرسوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژنده پوش
تصویر ژنده پوش
کهنه پوش، خرقه پوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژندگی
تصویر ژندگی
پاره گی، کهنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژنده پوش
تصویر ژنده پوش
کسی که لباس کهنه و پاره بر تن داشته باشد، کهنه پوش، خرقه پوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنده پوشی
تصویر ژنده پوشی
پوشیدن لباس کهنه و فرسوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژنده پوش
تصویر ژنده پوش
کهنه پوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژندگی
تصویر ژندگی
پارگی، کهنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنده ژنده
تصویر ژنده ژنده
پاره پاره، جامه یا پارچه یا چیز دیگر که بیشتر جاهای آن دریده و ازهم گسیخته باشد، لت لت، پار پار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
(پسرانه)
ارژنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قند
تصویر قند
کند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بند
تصویر بند
ماده قانونی، پاراگراف، جزء، سد، Article
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زند
تصویر زند
شرح، تفسیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بند
تصویر بند
فاصله میان دو عضو که آن را بعربی مفصل گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آند
تصویر آند
فراز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سند
تصویر سند
دستک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پند
تصویر پند
عبرت
فرهنگ واژه فارسی سره